497

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

دوستی بعد از اعلام اینکه با دوستاش راهپیمایی رو پیچوندن گفت با

استادخان هماهنگ کرده که امروز ساعت ۱ بریم برای ترم جدید صحبت کنیم.

با اینکه روز تعطیلمون بود ولی باید زودتر شروع میکردیم دیگه !

جدی جدی تنبل شدم این چندوقت ...

ماشین نداشتم پس مجبور شدم بعد چندوقت با مترو برم ، مامان گفت برو

یه ذره پیاده روی واسه کمرت و پاهات خوبه :/

هوا سررررد و از اونجایی که من اعتقادی به دستکش و شال گردن هم ندارم

با یه صورت کاملا منجمد رسیدم دانشگاه ... دقیقا سروقت!

فکرکنم درجه قندیل بستگیم(!) اینقدر بالا بود که تا سلام کردم گفت هوا سرده؟

گفتم خییییلی ... یه نگاه به بیرون کرد گفت بیا بشین یه چایی داغ بهت بدم

در حین اینکه داشت از حال و احوال این روزا و ترم آخری بودن و اینا میپرسید

باز بساط پذیرایی معروف رو شروع کرد  

( اگه یه روز استاد بشم و اتاق مجزا بگیرم حتما فضای اتاقم و مث استادخان

  میکنم، با همه این امکانات پذیرایی مث اون جعبه بامزه شکلات کاکائویی ها،

  کاپوچینو و چایی و قهوه و نسکافه _حتی مینی همزن کف ساز کاپوچینو _

   بشقاب های پذیرایی کوچولو و لیوان های یکبار مصرف طرح دار )

 یادم باشه یه بار بهش بگم اون کمد کشویی اتاقش شبیه صندوقچه هایی که 

 مامان بزرگا با هزارتا خوراکی مخفی داشتن :)))

پروسه پذیرایی ادامه داشت منم درمورد کارای سمینارم توصیح میدادم

 قرار بود سه تا بیماری شایع خودایمن تو ایران و پیدا کنم و از اونجایی که

هیچ آمار دقیقی نبود مجبور شدم با ناامیدی به انجمن روماتولوژی ایران ایمیل

بزنم و بعد یه توضیحات کوتاه بخوام که این آمار و بهم بدن ... دو روز گذشت

و امروز صبح با یه حالت کاملا ناامیدانه تر وقتی پیام جدید inbox  و چک

کردم دیدم بعععله جوابمو دادن :)  منم نتیجه رو به استادخان گفتم  ...

حالا وسط حرفام دیدم باز یه ذره چشماش و ریز کرد و یه جوری نگاه کرد

بعد گفت نه نه دارم سعی میکنم تا همه چیز دقیق یادم بیاد که باز عصبانی

نشی... گفتم آخه واقعا خیلی عجیب غریب شده بودین... گفت اینقدر ذهنم

درگیر بوده این چندوقت که واقعا تمرکز نداشتم...

گفتم حالا درسته آمار بهم دادن ولی این بیماری آخری اون مطلبی که من لازم

دارم و نداشت ... گفت امکان نداره بذار خودم چک کنم ..

اول که مجله معروفی که خودش بهم آدرس داده بود چک کرد و دید نداره

ولی بعد چنددقیقه یه جا دیگه پیداش کرد اما مقاله طبق معمول قفل بود 

گفتم اون راه فیلترشکنی که پیدا کردم وامتحان کنیم؟؟؟

به مسخره گفت آها چی بود اسمش ؟؟؟ :/ 

( آخه هربار میگفتم مقاله بسته است میگفت اسمش و بده من برات ازیه راهی

  میگیرم...اصن هم لو نمیداد چه راهی داره که بدون نیاز به پرداخت هزینه

  دلاری مقاله بتونیم دانلود کنیم ... میگفت تو چیکار داری بگو دانلود میکنم

  منم نامردی نکردم ایتقدر گشتم که خودم یه سایت فیلترشکن مخصوص

   پیدا کردم ‌... وقتی بهش نشون دادم گفت از کجااااا؟؟ گفتم پیدا کردم دیگه

   گفت ولی این راه من نیست مطمئن باش میبندنش گفتم فعلا که بازه :))) )

حالا امروز هم تا من خواستم از گوشیم چک کنم ببینم میشه بازش کرد یا نه

گفت بیا دانلودش کردم .... گفتم چطوری؟؟؟؟ گفت دیگه !!! :/

بعدم سخنرانی کرد که راه تو قانونی نیست !!! گفتم ببخشید شما واسه مقاله ها

تا الان دلار پرداخت کردین؟؟؟ گفت نه ... گفتم خب پس راه هردومون یکیه

تازه من به بقیه بچه ها هم یاد دادم :))) گفت این دیگه خیلی نامردیه !!!

 

دوستی هم همون موقع رسید و بعد درگیر برنامه ها شدیم ...

گفت اگه تو با این کارات و برنامه هایی که واسه خودت میخوای بریزی زیر۱۰

نشدی... گفتم باااااشه من که از خدامه اگر زیر۱۰ شدم کل دانشگاه و شیرینی

میدم ... گفت زحمت کشیدی شیرینی چیه ! گفتم اوکی بهتون شیشلیک میدم؟

گفت باز این بهتره :)))

(حیف که احترامش واجبه و دست و بالم بسته است وگرنه میگفتم روتو برم)

بعدم جدی گفت میگم شروع نکن که وقتی بهمن سال دیگه شد یهو کم نیاری

نیای بگی به صفر رسیدم ! گفتم من که این حالت و تجربه کردم !!! :/

گفت باز داری تیکه میندازی !!!گفتم تیکه نیست دارم میگم آهسته و پیوسته 

شما ایتقدر یهویی سخت گرفتین که داغون شدم بعدم گفتین فعلا بیخیال!!!

خلاصه اینقدر حرف زدیم و بحث کردیم روی همه قسمت ها و درس ها که

اصن نفهمیدم کی یه ساعت و نیم گذشت !!!

قرار شد ادامه کارا باشه واسه هفته دیگه که واسه آزمایشگاه خودش رفتم...

 + گفتم انتظار داشتیم واسه درس این ترم دوست خودتون استاد باشه

   گفت میدونم ولی یه دلایلی داره که نمیشه توضیح داد گفتم آها همون دلایلی

   که شما هم ترم پیش پیش با گروه ما درس برنداشت دیگه؟؟؟

   خندید گفت آفرین خوشم میاد دانشجوی بافهمی هستی :/

 

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:33