641

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

زنگ زده میگه کجایی؟ زودتر بیا دیگه دیر شد!

آخه کی از یه دخترک خسته با مغز داغ کرده بعد چندساعت کتابخونه بودن 

انتظار داره که زودتر بیاد خونه و حاضر بشه تا برن عروسی؟؟؟

با پایین ترن ولوم صدا گفتم باشه میام. بعد بساطم و جمع کردم و آخرین کتاب

رو هم که همون کتاب سبز آبی عزیزدل بود :)  چپوندم تو اون کوله کمرشکن و

 اومدم بیرون تازه متوجه شدم که بالاخره بارون اومده.

البته که بعد چندساعت تبدیل شد به یه برف ریز :)

حالا نتیچه ته دیگ خورون زیاد داماد بود یا نه نمیدونم.

+ چند وقت خیلی حوصله مهمونی و لباس و این جور چیزا رو ندارم. یه زمان

   تمام فکر و ذکرم لباسی بود که تازه یه جا دیده بودم و تا نمی خریدمش دلم

   آروم نمیگرفت یا مثلا مدل مویی که تازه پیدا کرده بودم اما امشب در نهایت

   خونسردی موهامو یه سشوار کشیدم و یه رژ هم پرت کردم تو کیفم و رفتم.

   مثل آدم های معتاد یه گوشه از ذهنم درگیر کارایی بود که میتونستم تو

   اون چندساعت انجام بدم اما به جاش نشسته بودم تو یه سالن پر زرق و

    برق و صدای تو دماغی اون خانومه رو گوش میدادم که هر دقیقه میگفت

    یک عدد سکه از طرف فلانی به عروس دوماد گلمون! اون گلمون رو هم با

    یه لحن خاصی میکشید !

+ فردا صبح باید برم پیش خانوم دکتر مهربون. جبرانی کارگاهی که به خاطر

   مسمومیت نتونستم برم. امیدوارم این کار یه نتیجه ای هم داشته باشه :/

 ++ آهنگ" گونه" امیر گلاب از دیشب رو مغزمه نمیدونم چرا قطع نمیشه:)))

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 17:26