603

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

دور اول کتاب اصلی تموم شد... هرچند ناقص و با کیفیت متوسط

زنگ زدم بپرسم کتاب عزیزدلی که خریدم رو باید با ترتیب خاصی بخونم یا نه

تا گفتم سلام گفت کجایی کم پیدایی!!! ( دوهفته ای بود نرفته بودم)

گفتم من که هستم و یه کمی از اوضاع و احوالم گزارش دادم

اینکه دور اول تموم شده و من حس میکنم چیز زیادی یادم نیست...

گفت ماشین که نیستی!معلومه فراموش کردی. دوباره میخونی تکرار میشه.

قرار شد چندتا کتاب و یه دست نوشته با ارزش از زمان خودش برام بیاره.

روز بعد رفتم گرفتم.

میگه باید قبول بشی وگرنه من باید به صدنفر جواب پس بدم.

داشتم از حرص میپوکیدم گفتم آخه واسه چی اینقدر به همه گفتین شما!!!

موضوع امروز و دیروز نیست که. از پارسال پیش هرکسی گفتین!!!

چه جوابی میتونه بهم بده جز اینکه بخنده؟؟؟

بعد هم گفت بیا امانتی رو بگیر... جون من و این دست نوشته ها ...

مواظب باشی هاااا.  گفتم باشه فردا پس فردا میارم.

آخر هم که خداحافظی کردم گفتم ببین "..." باید قبول بشی!

گفتم تو رو خدا اینقدر استرس ندین. و باز هم خندید :/

+ اصلا دوست ندارم بدونم اون صدنفری! که قراره بهشون جواب بده کیه؟

    خدایا به خاطر حفظ آبرو هم که شده کمکم کن 

++ روز بعد هم رفتم نوشته ها رو پس دادم گفت بابا من گفتم مواظب باش

     ولی نه اینکه یه روزه بیاری! گفتم عکس گرفتم مشکلی نیست...

 +++ میگه مگه نگفتم کتاب نخر بیا از خودم بگیر. گفتم کتاب خودم باشه

        بهتره  گفت تو هم مریض کتاب خریدن شدی!

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 16:11