آدم ها حق دارن هرچندوقت یکبار بی حوصله باشن، دلشون بخواد به هیییچ
چیزی فکرنکنن و یه مدت هرچند کوتاه بیخیال عالم و آدم باشن...
من این روزا دقیقا جزء همین آدم ها هستم!
دیروز صبح خیلی راحت آلارم گوشی رو قطع کردم و بیخیال کتابخونه رفتن
خوابیدم! الان وسط فصل آخر کتاب سبز دوست داشتنی، وسط اصطلاحات
قلمبه سلمبه ای که هیییچی ازشون نمیفهمم یهویی بلاگفا باز کردم و درحال
نوشتنم... خیلی خیلی سعی میکنم اون دفترچه توپ توپی رنگی رنگی رو
آبرومندانه پر کنم حتی اگر شده با یه کمی اغراق در ساعت ها!!!
" یه بار گفتم خبر ندارین مشاور دبیرستانم رو چطوری میپیچوندم
خندید گفت نکنه منم میپیچونی؟ گفتم نه به جان خودم دقیقه به دقیقه ش
رو راست و حسینی مینویسم... "
+ دلم مسافرت میخواد ولی مدام از این هفته به هفته بعد به تعویق می افته
++ کارآموزی نزدیکه!!! نمیدونم برم ببینم چه خبره یا بذارم هرچی خودشون
میخواد پیش بیاد...
+++ این خاندان گرام دیروز دوباره به جون همدیگه افتادن!!!
[ هم دمــم ]...برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 164