501

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

امروز ظهر مث رسم هرساله برای سالگرد عمو مامان دعوت بودیم

هرکی به یه دلیلی گفتم نمیام ولی خاله بزرگا وخاله کوچیکه اوکی دادن

بابا اینا هم طبق معمول گفتن نمیایم ...

من و مامان رفتیم دنبال خاله و دخی بعد هم رفتیم خونه مامان بزرگ که اونا

رو هم برداریم و باهم بریم ..

اول بارون بود بعد کم کم برف شدید شد ، از اون برف های به قول هواشناسی

رویایی :))) مامان بزرگ که تو کل مسیر میگفتن همه ساکت صلوات بفرستین

صحیح و سلامت برسیم اونجا با این اوضاع هوا ، دخی هم یواش میگفت

یه ذره صدای سیستم و بلندتر کن :))) بدون اینکه مامان بزرگ بفهمن 

کل خاندانشون بودن ... من زیاد نمیشناسم ولی خب حتی اگر نشناسی هم باید

بلندشی لبخند بزنی سلام احوالپرسی کنی باز بشینی ... و دوباره !!!

دیگه خدا هم راضی نیست موقع ناهار بیاین سلام احوالپرسی !!!! 

 

+ مامان بزرگ وقتی عکس های سلفی رو دیدن گفتن خداروشکر که شیطون

   رفت از بینتون خداروشکر که دل همتون باهم صاف شد :)

   راستی راستی که باید خداروشکر کنیم ... کاش دیگه اون روزا تکرار نشن

 

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:33