551

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

آخرین تغییرات رو هم انجام دادم و برای احتیاط ببشتر پاورپوینت رو برای

استادخان فرستادم و روی گوشی و جیمیل هم گذاشتم تا فردا مشکلی نباشه.

پنجشنبه دانشگاه مث صحرای محشر بود

کار به جایی رسیده بود که ویبریو با دوتا از بچه ها (گروه خودش) تو یه

کلاس پای سیستم بودن و همزمان به هردونفر نکات مهم و تذکر میداد.

منم وقتی رسیدم فقط روپوش عوض کردم و سریع رفتم سراغ گروه خودمون

قرار بود هردونفرشون همون روز برای استادخان ارائه بدن... پنجشنبه طبق

معمول کلاس ها پشت سر هم بود و اون نیم ساعت بین هر کلاس بچه ها پای

سیستم بودن که اشکالات پاور نهایی رو رفع کنن. خداروشکر که کار من خیلی

وقت پیش تموم شده بود ولی مث یویو بین بچه ها درحال رفت و آمد بودم،

مخصوصا برای ماجرای رفرنس دهی که حتی اونایی که رابطه خوبی با من

ندارن هم بالاخره به خاطر همین ماجرا یه حرفی زدن !!!

+ قرار بود فردا صبح زود دوباره یه ارائه بدم ولی دیدم برای استادخان کلاس

   فوق العاده گذاشتن اونم چی آزمایشگاهی که من TA هستم!!!

  بهش پیام زدم که ماجرا چیه؟؟؟ میگه خوب شد گفتی اصن خبر نداشتم من!

  بعد هم نوشته بود تو نیا خودم میرم سر کلاس ... منم گفتم پس بعد کلاس

  میام که یه بار دیگه ارائه بدم و مث همیشه بی چون و چرا قبول کرد ...

  خدایی خیلی اذیتش کردم خیلی غُر زدم و شکایت کردم ولی هیچی نگفت!

+ بعد ازحدود ۴ماه تلاش دیگه کم کم همه چی تموم میشه

   پیدا کردن موضوع و مقاله ها، پیدا کردن راه های فرعی برای باز کردن هر

   مقاله و خوندن همه اونا تو دوران عید، ترجمه کردن و چیدن مطالب کنار هم

   و باحال ترین و اعصاب خوردکن ترین بخش ماجرا که پاورپوینت بود !!!

   یه جوری محو صفحه میشدم که ساعت و زمان رو فراموش میکردم ...

   خلاصه که درسته خیلی شکایت وناله و زاری داشتم ولی تو این چندماه

   چیزایی یاد گرفتم که هیچوقت و هیچ جا جز این موقعیت این تجربه ها

   به دست نمیومد. زودتر از همه بچه ها تموم کردم و ایمان دارم که بهترین

   و قوی ترین کار رو بین ارائه های فردا دارم. حتی این سرماخوردگی یهویی

   و گرفتگی صدا هم نمیتونه ذره ای از اون تلاش رو خراب کنه :)

++ خدایی شُکر... توکل به خودت :)

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 0:50