1054

ساخت وبلاگ

امکانات وب

پادکست هراس از احساس مجتبی شکوری رو گوش میدادم

گفت جهان نت هاش رو براساس آرزوهای ما نمی نویسه!

ادامه میده و انگار من نشستم و داره برای من حرف میزنه...

چندشب پیش برای اینکه بتونم از شر افکار پیچیده ای که تو سرم رژه

میرفتن خلاص بشم، این پادکست رو دانلود کردم و چپوندم تو گوشم...

از احساسات سرکوب شده میگه... از فرسودگی حرف میزنه

‌از تموم شدن ذره ذره میگه...

با خودم میگم دست بکش از تمام آرزوهایی که تو رو به اینجا رسوند!

جایی که ترس از دست دادن این آرزوها تمام وجودت رو گرفته...

فلجت کرده و تو حتی توان نداری دور بشی!

...

فکرمیکردم حالم خوب شده... فرصت نفس کشیدن دارم...

نمیدونستم قرار پشت سرهم با ترس هام روبرو بشم...

بارها خواستم بنویسم اما نتونستم

حالا که می نویسم میدونم دیگه اون آرزوهای چندین و چندساله رو خاک

کردم! گریه ها، بی قراری ها و تمام دردی که تو این روزها کشیدم برای

همین بود... فقط قدم آخر پذیرش

انگار زمین و زمان دست به دست هم دادن تا من تسلیم بودن رو یادبگیرم.

سال ها فرار کردم تا مواجه نشم، حتی همین هفته پیش با خراب ترین

حال ممکن تو تاریکی شب رو به آسمون التماس کردم بهم مهلت بده...

اما انگار باید قدم آخر رو بردارم، هرچند لرزون و سست!

من اونقدری که خدا یا آدم های اطرافم فکرمیکنن قوی نیستم...

‌شاید هم هستم و خبر ندارم

فقط میدونم خسته م... خیلی خسته

دلم می خواد بشینم اما مجبورم ادامه بدم...

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 69 تاريخ : جمعه 18 فروردين 1402 ساعت: 21:49