از وقتی که طوفان ها زندگی تکونم دادن
قدر آرامش رو بیشتر میدونم اما تو هر لحظه م ترس هست...
روزهای مزخرفی رو تجربه کردم... یه شخصیت جدید از خودم دیدم
که خیلی ترسناک بود... نمیخوام ببینمش نمیخوام دیگه حسش کنم...
اینجا واسه خودم که باید بنویسم
که این روزا خودمو غرق کردم تو کار و هدف و هر چیزی که اگه دوباره
اوضاع و احوالم طوفانی شد بلد باشم از اون خود ترسناکم دور بشم
که بهش فرصت و میدون ندم....
دارم واسه یه راهی بدو بدو میکنم که باز نمیدونم قراره چی بشه اما
تنها راهی که الان و تو این روزا برام باقی مونده همینه...
شاید یه روزی که از این روزا خیلی دورتر باشه این نوشته رو بخونم و
بخندم و بگم این تنها راه نبود... شاید هم رسیده باشم...
مهم نیست
الان فقط مهم این که یه راه داشته باشم... یه هدف...
من با هدف زنده م
خدایا بابت این آرامش حتی با همین پس زمینه ترس هم شُکر :)
[ هم دمــم ]...برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 104