789

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

سخت ترین ماه سال بهمن بود

سرد.. دلگیر.. پر از دلتنگی و کلافگی..

الان که می نویسم بازم باورم نمیشه که این همه اتفاق تو فاصله چندماه رخ داد و حال

ما رو دگرگون کرد. هنوز باورم نمیشه که مامان بزرگ دیگه نیست یا دیگه نمیبینمیش.

هفته های اول خیلی سخت گذشت.. شب ها خواب های عجیب غریبی میدیدم که صبح

خسته تر از شب قبل بیدار میشدم.. وضعیت چشم هام خیلی تعریفی نداره اینقدر که

برای بدتر نشدن اوضاع تصمیم گرفتم تا چهلم تو هیچ مراسمی نباشم چون محال ممکن

بود که بتونم جلوی اشک هام رو بگیرم.. البته که دکتر میگه طبیعیه میگه خوبی ولی

راستش حوصله این حرفا رو هم ندارم.. دلم یه دوره استراحت میخواد 

دلم میخواد یه مدت برم یه جا که از هرچی فکر و خیال و غم و غصه است دور باشم.

در ظاهر همه به زندگی عادی برگشتیم اما همه میدونیم یه چیزی کمه!!!

اینقدر آدم های اطرافمون هر روز زنگ زدن و گفتن خواب دیدن

اینقدر همه از خوب بودنش از حال آرومش گفتن که مطمئنیم روحش در آرامش

اما دل ما آروم نیست...

منم دیدمش.. حتی خیلی شب ها مطمئنم که میبینمش ولی وقتی بیدار میشم چیزی

یادم نمیاد! خوب بود آروم بود لبخند زد و من دلم تنگ شد.. دلم براش خیلی تنگ شده

خیلی یهویی رفت.. هنوزم اولین شب بیمارستان تو ذهنم هست وقتی بهش گفتم هیچی

نیست فردا صبح میای خونه وقتی همه فکرمیکردیم بازم یه فشار بالا پایین شده...

ولی کی فکر میکرد جلو چشممون آب میشه و ما هیچ کاری از دستمون برنخواهد اومد!

آخرین حرفش به من همون آرزویی بود که من نتونستم براش برآورده کنم

و فقط خدا میدونه چقدر سوختم

خدا میدونه اون زجه های سر خاک از این سوختنم بود

و چقدر بالاسرش گفتم دعام کن و تو همه دقیقه هایی که پیشش بودم حلالیت خواستم.

شبی که بدن بی روحش تو خونه رو تخت بود و پیشونیش رو بوسیدم

 اذون صبحی که کنار تختش نشستم و به اون بدن زیر پارچه نگاه کردم و قرآن خوندنم

صبحی که صورت نازنینش تو کفن به اون خوشگلی و آرومی بود و همه تلاشم این بود

که اشک صورتم نریزه رو صورتش

و آخرین لحظه همون جایی که دوباره تونستم قبل رفتنش به خونه ش بالای سرش باشم

و نگاش کنم و به صورتش دست بکشم.

تو تک تک این لحظه ها بهش گفتم حلالم کن دعام کن.

حالا نزدیک به یک ماه که نیست و ما عجیب دلتنگیم...

 

+ خدایا صبر بده ...

 

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 4 فروردين 1399 ساعت: 19:36