495

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

بالاخره هفته اول تموم شد ... چقدر طولااااانی بود ولی 

 

صبح یه کمی زودتر رفتم تا قبل کلاسم استادخان و پیدا کنم

تا یکشنبه که قرار بود برم آزمایشگاهش دیگه تو دانشگاه کلاس نداشتم

گفتم زودتر همین صبح پیداش کنم ببینم تکلیف چیه میخواد چیکار کنه

از شانس خوب وقتی میرفتم بالا تو راه پله دیدمش

این لفظ " اِاِ" گفتن من وقتی یهویی یکی و میبینم خیلی ضایعس :/

طبق معمول چون یهویی دیدمش گفتم "اِاِ همین الان داشتم میومدم اتاقتون"

بعد سلام علیک گفتم تکلیف چیه ؟ یه کمی توصیح داد بعد گفتم خب

من دقیقا چی لازم دارم که بدونم واسه یکشنبه؟

گفت هیچی !!! اصن لازم نیس جلسه اول بیای ... گفتم جدی؟؟؟ 

خندید گفت آره خوبه خودت اومدی هااا اصن حواسم نبود بهت بگم !!!!! :/

از جلسه بعدی تو باید بیای فقط قبلش بازم یادآوری کن

منم نتونستم خیلی خودداری کنم گفتم بععععله میدونم باید یااااادآوری کرد

خندید از پله رفت پایین بعد به برد اشاره کرد گفت ولی انتظار دارم این جلسه

رو حتما بیای... گفتم چی هست؟ گفت بخون خوبه

گفتم جلسه کمیته دیروز و اومدم ثبت نام کردم گفت بچه ها بهت زنگ میزنن

( همون جلسه ای که صدبار گفت برو فکرااااتو بکن !!!)

بعد گفت راستی اون دو تا نکته رو هم بهت گفتم هیچی دیگه

گفتم کدوم دوتا نکته؟ گفت همونایی که بهت ایمیل زدم دیگه

گفتم آقااااای "..." من به خاطر اونا حضوری اومدم !!!

یهو واستاد گفت جدی؟؟؟!!! کی؟؟؟

اصن هنگ کردم فهمیده بودم چندوقته هوش و حواس نداره ولی نه اینقدر!

دست خودم نبود کوبیدم تو پیشونیم گفتم شما چرا اینجوری شدین؟؟؟

من اومدم مطالبم و آوردم صحبت کردیم

( چهره ش نشون میداد داره کم کم یه چیزایی یادش میاد) گفت آره آره

بعد خودش فهمید گفت نمیدونی چه وضعی دارم دوتا مقاله دوتا کتاب 

۴۰تا دانشجو که باید حواسم به اوضاعشون باشه

گفتم تازه ما هم هستیم !!! اوکی من این هفته قرار بود بیام بازم هماهنگ میکنم

چون هیچی درس نخوندم گفت آها همچنان تو همون ۲هفته تعطیلاتی

گفتم نه دیگه الان شد سه هفته 

 

+ درمورد کارنامه گفت خوب بودی ولی اون دوتا نمره مناسب تو نبود!!!

   توضیح دادم که استاده چه نامردی کرد و باعث شد من با اختلاف

   "یه صدم" جزو نفرات اول نباشم !!! 

    گفت اینم از شانس خوبته !!! واسه چیزی خودتو سرزنش کن که دست تو

     بوده نه چیزی که یه ادم دیگه برات تعیین کرده

     هربار هم مثال خودش و کنکور ارشد و اون یه تست سرنوشت سازی که

     همه چیز و تغییر داده میزنه ...

    + امیدوارم این هوش و حواسش زودتر برگرده سر جاش

     هرچی فکرمیکنم میبینم نمیتونم با ویبریو کنار بیام اصن توان صحبت 

     کردن با اون آدم و ندارم... همه قبول داریم از همه بیشتر حالیشه ولی

     زیادی از بالا به آدم نگاه میکنه اصن حس خوبی نیست !!!

 

[ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:33