552

چهارماه همه رو دیوونه کردم به خاطر یه سمینار

ولی خیلی خیلی خیلی خوشحالم که امروز یه جوری تموم شد که خستگی

تمام سختی های این مدت از تنم رفت :)

من نفر یکی مونده به آخر بود و ۵نفر قبل من رفته بودن برای ارائه، ویبریو

بلااستثنا از همه ایراد گرفته بود حتی خانوم دکتر مهربون هم بهش تذکر داد

که اینقدر جزئی نگری هم لازم نیست!!!

آخرین نفر گروه خودمون بودم با یه لیوان آب که بچه ها برام آورده بودن

رفتم پاور و رو صفحه آوردم و روبروی برد واستادم... استاد خان با اشاره به

ساعتش یواش گفت حواست به تایم باشه بگو دوستات زمان بگیرن منم سعی

کردم لبخند بزنم و اصن استرس خودمو نشون ندم و همونطور یواش گفتم

حواسم هست و با اجازه از خانوم دکتر و ویبریو شروع کردم ...

سعی کردم همه نکاتی که تمرین کرده بودیم، نگاه ها و تن صدا رو رعایت کنم

تنها چیزی که متوجه میشدم اشاره بچه ها برای زمان بود که هر ۵ دقیقه بهم

علامت میدادن و بالاخره تو ۱۸ دقیقه تموم کردم ... 

بعد از دست زدن بچه ها منتظر نظر داورا بودم اول خانوم دکتر در تعارفات با

ویبریو شروع کرد گفت سوالی ندارم عالی بود و بعد ویبریو... حرفی که زد

واقعا غیرقابل انتظار بود گفت اگر بخوام تا اینجا به ارائه ای نمره ۲۰ بدم این

ارائه و این پاورپوینت به خاطر استفاده از بهترین شکل ها و جدول ها و...

و اینکه فقط من میفهمم که این کار مربوط به ۱۶ مقاله ای که نه تنها تک تک 

اون ها رو خوندی بلکه مطالب هرکدوم رو بهم ربط دادی تا نتیجه این باشه:)

دوست استادخان داور بعدی بود که حرفی نزد و بعد هم استادخان که در حین

تعریف و تمجید ویبریو با لبخند پُر غرور نگاه میکرد و آخر هم گفت عالی بودی

اینقدر از حرفای ویبریو اونم در برابر اونهمه آدم که اومده بودن ذوق داشتم 

که نفهمیدم چطوری تشکر کردم و نشستم ...

فقط خدا میدونه که چه حس سبکی داشتم 

بعد از آخرین نفر و پذیرایی که انجام دادیم یه عکس دسته جمعی هم گرفتیم

+ داشتم با استادخان حرف میزدم که ویبریو اومد با طعنه گفت بالاخره راحت

    شدی؟؟؟ دیگه شبا راحت میخوااابی؟؟؟ خندیدم گفتم هنوز که تموم نشده

    باید ترجمه تحویل بدیم بعد هم امتحانا و کنکور هم مونده 

    باز دوباره شد همون آدم همیشگی و گفت خیله خب خیله خب فقط

   ساکت شو و خندید و رفت