874

این روزهای آخرسالی یه کمی شلوغ پلوغه شده

خیلی کم یا صادقانه بخوام بگم اصلا و ابدا وقتی برای درس خوندن

نذاشتم چون تمرکز کافی برای نشستن پشت میز ندارم...

چندتا کار مهم باید انجام میدادم که خداروشکر تموم شد

مهم ترینش گودبای پارتی ! دوستی بود که دیگه کارش تموم شده و ما

این مناسبت رو با جشن آخرسال قاطی کردیم و امروز تو بخش ترکوندیم

یه میز خفن چیندیم برای خودمون چندنفر و کلی از خجالت خودمون

دراومدیم البته که دکتر خندان هم زرنگه و میدونه این جشن یعنی ما

قراره هفته آخر رو خیلی خودجوش تعطیل کنیم...

حالا دقیقا همین امروز صبح چه برررفی اومد

اعتراف میکنم تو این نه سال این سخت ترین شرایطی بود که رانندگی 

کردم. 

یه کارایی باقی مونده

باید اتاق تمیز کنم تا بتونم تو این چندهفته تو خونه کار کنم

فردا آخرین جلسه کلاس مجازی بود که ثبت نام کردم و باز اعتراف 

میکنم که نیازی به کلاس نبود! شاید میشد با یه کمی سرچ بیشتر و

البته یه تماس کوتاه با استادخان چندتا نمونه خوب پیدا کرد و روی 

همونا کار کرد... ولی بالاخره شرکت کردم دیگه..

نرم افزاری که میخواستم خریدم و باید مقاله م رو باهاش چک کنم

کلی کارهای دیگه هم دارم که باهاش انجام بدم تو این یه سال...

همزمان با کارای نهایی پایان نامه باید خیلی جدی تست های زبانم رو

بزنم و دوباره کتاب ها رو مرور کنم...

باید به خودم قول بدم که به برنامه هام پایبند باشم

خصوصا با دفترچه آبی ۱۴۰۰ قشنگم...